هفتهها در عربستان بود، حالا میداند خوردن ۷ خرما در روز خوب است، شتر حیوان عجیبی است، عربستان در حال تغییر است و مردم چندان ایراندوست نیستند. اشتفان اورت، خبرنگار آلمانی کتابی درباره این سفر نوشته. با او گفتگو کردیم.
اشتفان اورت خبرنگار آلمانی است که سال ۲۰۱۵ در سفری دو ماهه به ایران، به شهرهای گوناگون سفر کرد و میهمان مردم ایران شد. حاصل این سفر کتابی بود به نام"کاوچسرفینگ در ایران" که در بازار کتاب آلمان پرفروش شد و خبرنگار آلمانی را به عنوان نویسندهای صاحب سبک در ژانر سفرنامهنویسی مطرح کرد.
از اصلاحات و برنامههای مدرنسازی حرف میزنی و از اینکه به یکباره درها را برای گردشگران بازکردهاند. چرا یکدفعه در بالاترین سطوح حکومتی توریستها محبوب شدهاند؟ از نقض حقوق بشر حرف زدی. در کتابت هم نوشتهای که وقتی آدم به عربستان فکر میکند، کمتر مقوله خوشگذرانی به ذهنش میآید و بیشتر به اعدامها در ملاء عام، به قتل فجیع جمال خاشقجی، به زنان کاملا سیاهپوش و به شکنجه و زندان فکر میکند؛ یک آنتیاتوپیا آنطور که تو در کتابت آوردهای. تا چه اندازه پیش از سفر چنین تصویری از عربستان در ذهنت بود و وقتی که تجربهاش کردی تا چه حد این تصویر تأیید شد یا تغییر کرد؟
من با جوانان زیادی سر و کار داشتم که از طریق کاوچ سرفینگ آنها را پیدا کرده بودم و متوجه شدم، بیشتر آنها از اینکه بالاخره یک تغییری در حال رخ دادن است، اینکه میتوانند زندگی مشابه آنچه مردم در کشورهای غربی دارند، داشته باشند، خوشحالند. با خواندن کتاب تو با طبقهای از جامعه عربستان سعودی آشنا میشویم که در امنیت و آسودگیای زندگی میکنند که تو آن را امنیت بیمه شخص ثالث مینامی؛ یک نوع زندگی که خیالشان راحت است، پادشاه فکر همه چیز را کرده است. واقعا نظرت این است که جوانان چنین جامعهای میتوانستند چنان فشاری وارد کنند که منجر به تغییر شود؟
و فکر میکنی قدرت کدامیک بیشتر است؟ انقلاب دیجیتال یا خوابهای ولیعهد برای جامعه عربستان؟ کدامیک میتواند این حصارها و موانع را بشکند؟ شباهتها در هر دو کشور بیشک مهماننوازی آنهاست. اما سوای این مسئله فرهنگ دو کشور را به شدت متفاوت دیدم. در ایران بیشتر با قانونشکنی در خفا روبرو بودم. همین که درها بسته میشود، قوانین دیگری اعمال میشود، به حکومت بد و بیراه میگویند، الکل مینوشند، در مورد اسلام انتقادی حرف میزنند، پیوسته با این موارد در ایران روبرو بودم.
یک راننده تاکسی متحیر شده بود که چطور من دو ماه در ایران بودهام و زنده ماندهام. یک مورد دیگر، میزبانم در عربستان خیلی خوشحال شد وقتی خبر کشتن قاسم سلیمانی پخش شد. یک نفر دیگر وقتی بحران کرونا آغاز شد به شدت تقصیر این ماجرا را به گردن ایران انداخت. اوایل ماه مارس بود و پاندمی در حال تاخت و تاز در ایران بود و نخستین موارد ابتلا که در عربستان ثبت شده بود، زائران شیعی بودند که از ایران بازگشته بودند. این مسئله با یک تنفر خاصی علیه شیعهها و ایران همراه بود.