سراغ نادری میروم و میگویم اطلاعات گفته است پیش شما بیایم. میگوید: «آره سپیده جان! بفرمایید داخل بهداری، باید ازت تست بکارت گرفته بشه!»... بخش دوازدهم از روایت_سپیده_قلیان_از_زندان👇 sepideqoliyan سپیده_قلیان اطلاع_رسانی
بازرسیام میکنند. لخت لخت میشوم. در حالی که «غلامی»، افسر شیفت به بهانه این که بعد از دوماه انفرادی، تازه به زندان منتقل شدهام و نکند مواد یا شنود همراهم باشد، یک دم سینههایم را میگیرد و دمی دیگر دستش را لای پاهایم میبرد و سوال میکند:ـ خانم واقعا خستهام، نمیتونم! وضعیت بهداشتیم فاجعهاس. خجالت میکشم. سریع کارتون رو انجام بدید.
روی تخت دراز میکشم. با فحاشی پاهایم را به زور باز میکند. خانم نادری خندان ایستاده است و میگوید: «منتظرم برای نتیجه!»انگار هزار ضربه باتوم خورده باشم. خرد میشوم و پا برهنه به سمت کریدور میروم و وارد بند نسوان میشوم.یکهو «زهرا حسینی» را میبیندم. آن قدر جیغ میکشیم که همه دورمان جمع میشوند.شکلات را که باز میکنم، زنی با کفش لِژدار سفید و دامن زرد از کنارمان رد میشود. با دیدن این صحنه، برای یک لحظه هرچه از زندان در سر دارم، به هم میریزد.
وارد کردنِ دمپایی لژدار به زندان ممنوع است اما سمیه خوب بلد است چطور بازرسیهای سخت و طاقت فرسای زندان را دور بزند. از طرفی، خیلی هم خوب میداند چه طور و کجا دمپاییها را پا کند تا زندانبان نبیندش. به خانم نادری گفته است عکس عمو و داییام است اما هم خانم نادری میداند دروغ میگوید و هم بقیه. ولی آنقدر صادقانه گریه میکند که نادری هم فریب میخورد.یک ماهی آبی با هزار مکافات وارد بند کرد که نامش «سپیده» بود. سپیده رمز عاشقی کردنهای سمیه است و ربطی به حضور من در کنارش ندارد. ارتباط من و سمیه ریشهایتر میشود؛ برایم در سالن ملاقات ساندویچ کالباس میآورد، با وازلین و رنده دخینات* رژ لب درست و شمارههای مختلفی در کارت جدیدالورودها ثبت میکنیم.
دیدم که هوار سمیه رفت به آسمان و پیرایش به او حمله کرد. طوری که سمیه هوار میزند، زندان که سهل است، کل اهواز به لرزه در میآید! فردای آن روز دیگر لب به غذا نزد. پنج روز تا دم مرگ رفت و وقتی رفتم پیشش، در بغلم بیهوش شد. همینطور گولهگوله اشک میریخت. شکلاتی را که در دستم بود، خورد، بعد شروع کرد بریدهبریده قصه قاتل شدنش را تعریف کرد: «زن بودم و برای گذران زندگی، راننده سرویس مدارس شدم؛ رانندهای که ماشینی از خود نداشت ولی عاشقانه کار میکرد.
دیدم که زن هستم و خلاصی ممکن نیست! بازی، بازیِ قدرت بود. به هرحال، من باخته بودم اما حداقل سمانه را نجات میدادم. قتل از آن روز به بعد مفهوم دیگری برایم پیدا کرد. سمیه قاتل نبود. قاتل، سیستم و حاکمیتی است که همیشه یک زن را متهم میداند!
ایران آخرین اخبار, ایران سرفصلها
Similar News:همچنین می توانید اخبار مشابهی را که از منابع خبری دیگر جمع آوری کرده ایم، بخوانید.
روایتهای سپیده قلیان از زندان (بخش یازدهم)؛ تک نویسی و کابل برای خیارشور
ادامه مطلب »
روایتهای سپیده قلیان از زندان (بخش یازدهم)؛ تک نویسی و کابل برای خیارشور
ادامه مطلب »
سد شرفشاه در کرمانشاه به بهرهبرداری رسیدقصرشیرین- ایرنا- سد «شرفشاه» در بخش مرزی سومار- نفت شهر از توابع شهرستان قصرشیرین در غرب کرمانشاه روز پنجشنبه (دوازدهم تیرماه) با دستور رییس جمهوری به صورت ویدئو کنفرانس به بهرهبرداری رسید.
ادامه مطلب »
واکنش آمریکا به انفجار در تاسیسات نطنز: در حال ارزیابی دقیق حادثه هستیمتازهترین گمانه زنی را یک مسئول امنیتی در خاورمیانه مطرح کرده که حکایت از بمبگذاری در تاسیسات هستهای نطنز دارد.
ادامه مطلب »
پزشک سرشناس فرانسوی و مدافع «کلروکین» به ادای «شهادت دروغ» متهم شدنرخ مرگ و میر بالا در بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستانهای پاریس در مقایسه با مارسی از جمله مواردی است که باعث شده اتهام شهادت دروغ علیه دیدیه رائولت مطرح شود.
ادامه مطلب »